مینویسم ....

ساخت وبلاگ
امروز  حواشی 5 از خواب بیدار شدم ... دو دل بودم  5 است یا 6  به هر فشاری بودم تا ششو نیم از خواب برخواستم . ساعت 7 با نرگس در دفتر شاهد قرار داشتم تا زبان کار کنم. بعد قضیه دفتر پور معلم تنها کاری بود که اعتماد به نفس از دست رفته من را برمیگرداند. شاید بعد 16 سال درس خواندن  قضیه پور معلم  مرا  قانع کرده بود که من لایق کارگری وکارهایی هستم که یدی هستم و درس خواندنم هیچ ارزشی ندارد هر تخصص ومدرکی هم که داشته باشم ....از قضیه پور معلم بگذریم دلم میخواست آن برهه زمانی به جز تجاربی که بدست آوردم از زندگیم حذف شود.  + نوشته شده در  سه شنبه بیست و ششم اردیبهشت ۱۳۹۶ساعت 20:12&nbsp توسط آمنه محمدی  |  مینویسم .......ادامه مطلب
ما را در سایت مینویسم .... دنبال می کنید

برچسب : اردیبهشت, نویسنده : blueangle بازدید : 17 تاريخ : پنجشنبه 16 آذر 1396 ساعت: 17:18

مهاجرت  اتباع بیگانه  مهاجرین افغانی  افغانیا   دقیقا یادم نیست کلاس چندم بودم یا اول ابتدایی یا دوم ابتدایی  بودم . با مادرم صبح به یکی دفاتر شورای افاغنه اصفهان رفتیم . قبل از آن نمیدانستم برای چه ، کجا میروم .جلوی پنجره دفتر که رسیدم. از مامان پرسیدم :چرا اینجا اومدیم ؟ مامان گفت برای کمک سازمان ملل که دفتر ،خودکار ، مداد و.... میدند  من مجدد : مامان به همه میدند ؟؟ مامان : نه به افغانیا میدند  من فکر فرو رفتم افغانیا ؟  انگار کلمه افغانیا بار خستگی بر شانه هایم گذاشت . قبل از آن بارها کلمه را در مراسم سینه زنی امام حسین در مجلس های مهمان ی دورهمی شنیده بودم .  مراسم عزاداری امام حسین اتباع افغانی ، افغانی بود یا ایرانی ؟ از این قبیل گلمات و عبارات که هر روز میشنویم هربار یادآ مینویسم .......ادامه مطلب
ما را در سایت مینویسم .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : blueangle بازدید : 17 تاريخ : پنجشنبه 16 آذر 1396 ساعت: 17:18

شخص ساده لوحی مکرر شنیده بود خداوند متعال ضامن رزق و روزی بندگان است . بهمین خاطر به این فکر افتاد که به گوشه مسجدی برود و مشغول عبادت شود و از خداوند روزی خود را بگیرد . به همین قصد یکروز صبح به مسجد رفت و مشغول عبادت شد .همینکه ظهر رسید از خداون طلب ناهار کرد ولی هرچه به انتظار نشست برایش ناهار نرسید تا اینکه شام شد و او باز از خدا طلب خوراکی برای شام کرد و چشم براه ماند . چند ساعتی از شب گذشته بود که درویشی وارد مسجد شد در پای ستونی نشست ، شمعی روشن کرد و از کیسه خود غذایی بیرون آورد و شروع به خوردن کرد . مردک که از صبح با شکم گرسنه از خدا طلب روزی کرده بود و در تاریکی چشم به غذا خوردن درویش دوخته بود ، دید درویش نیمی از غذای خود را خورد و عنقریب نیم دیگر را هم خواهد خورد .م مینویسم .......ادامه مطلب
ما را در سایت مینویسم .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : blueangle بازدید : 12 تاريخ : پنجشنبه 16 آذر 1396 ساعت: 17:18

فاطمه تازه عقد کرده بود. قبل عقدفاطمه گوشی من سونی اریکسون بود. از قابلیت های جالبی که در آن زمان (سال 84/86 ) میتوان برای این گوشی گفت قابلیت mark unread پیام های باز شده و همین طور قرار دادن تماس های بی پاسخ در لیست رویدادهای جدید بود . دوران عقد فاطمه گوشی فوق الذکر به صورت شریکی استفاده میکردیم .  الحمدالله ذهن خلاق من در جهت منفی و علاقه دوران نامزدی خواهرم و کاربردهای گوشی میتوانست در کنارهم داستان قشنگی برای یک لحظه خواهر آزاری من بسازد.  کافی بود فاطمه بیچاره از گوشی دور شود. بله من حاضر آماده یکی از پیام های داماد گرامی را مارک آنرید میکردم . فاطمه وقتی به گوشی میرسید هاج واج به گوشی نگاه میکرد کی زنگ زده کی پیام داده چرا نشنیدم  لذت این کارها برابر با گرفتن نمره بیست شا مینویسم .......ادامه مطلب
ما را در سایت مینویسم .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : blueangle بازدید : 14 تاريخ : پنجشنبه 16 آذر 1396 ساعت: 17:18

مهاجرت  اتباع بیگانه  مهاجرین افغانی  افغانیا   دقیقا یادم نیست کلاس چندم بودم یا اول ابتدایی یا دوم ابتدایی  بودم . با مادرم صبح به یکی دفاتر شورای افاغنه اصفهان رفتیم . قبل از آن نمیدانستم برای چه ، کجا میروم .جلوی پنجره دفتر که رسیدم. از مامان پرسیدم :چرا اینجا اومدیم ؟ مامان گفت برای کمک سازمان مینویسم .......ادامه مطلب
ما را در سایت مینویسم .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : blueangle بازدید : 21 تاريخ : پنجشنبه 25 خرداد 1396 ساعت: 10:13

فاطمه تازه عقد کرده بود. قبل عقدفاطمه گوشی من سونی اریکسون بود. از قابلیت های جالبی که در آن زمان (سال 84/86 ) میتوان برای این گوشی گفت قابلیت mark unread پیام های باز شده و همین طور قرار دادن تماس های بی پاسخ در لیست رویدادهای جدید بود . دوران عقد فاطمه گوشی فوق الذکر به صورت شریکی استفاده میکردیم مینویسم .......ادامه مطلب
ما را در سایت مینویسم .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : blueangle بازدید : 20 تاريخ : پنجشنبه 25 خرداد 1396 ساعت: 10:13

شخص ساده لوحی مکرر شنیده بود خداوند متعال ضامن رزق و روزی بندگان است . بهمین خاطر به این فکر افتاد که به گوشه مسجدی برود و مشغول عبادت شود و از خداوند روزی خود را بگیرد . به همین قصد یکروز صبح به مسجد رفت و مشغول عبادت شد .همینکه ظهر رسید از خداون طلب ناهار کرد ولی هرچه به انتظار نشست برایش ناهار ن مینویسم .......ادامه مطلب
ما را در سایت مینویسم .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : blueangle بازدید : 19 تاريخ : سه شنبه 23 خرداد 1396 ساعت: 14:53

امروز  حواشی 5 از خواب بیدار شدم ... دو دل بودم  5 است یا 6  به هر فشاری بودم تا ششو نیم از خواب برخواستم . ساعت 7 با نرگس در دفتر شاهد قرار داشتم تا زبان کار کنم. بعد قضیه دفتر پور معلم تنها کاری بود که اعتماد به نفس از دست رفته من را برمیگرداند. شاید بعد 16 سال درس خواندن  قضیه پور معلم  مرا  قانع مینویسم .......ادامه مطلب
ما را در سایت مینویسم .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : blueangle بازدید : 31 تاريخ : جمعه 19 خرداد 1396 ساعت: 11:07

امروزها شادم 

شادم 

شاد شاد 

عشق درون قلبم دارم 

جایی میخواهم فریاد بزنم از عشقم 

دور ار گوش همه کس و ناکس 

عزیزم دوستت دارم 

+ نوشته شده در  جمعه نوزدهم خرداد ۱۳۹۶ساعت 7:54  توسط آمنه محمدی  | 
مینویسم .......
ما را در سایت مینویسم .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : blueangle بازدید : 29 تاريخ : جمعه 19 خرداد 1396 ساعت: 11:07